English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6327 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dish rag U حالت افقی بدن ژیمناست درامتداد چوب موازنه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
english hand balance U بالانس ژیمناست روی چوب موازنه
swan scale U تعادل ژیمناست روی یک پاروی چوب موازنه
planche U وضع افقی بدن ژیمناست روی دستها
squaring U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
stabilize U به حالت موازنه در اوردن
stabilizes U به حالت موازنه در اوردن
stabilising U به حالت موازنه در اوردن
stabilises U به حالت موازنه در اوردن
stabilised U به حالت موازنه در اوردن
stabilized U به حالت موازنه در اوردن
chest roll U چرخیدن ژیمناست از حالت ایستاده بروی سینه
the i U [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
level U تراز سطح افقی افقی کردن
leveled U تراز سطح افقی افقی کردن
levelled U تراز سطح افقی افقی کردن
plane U افقی سطح افق افقی کردن
levels U تراز سطح افقی افقی کردن
planing U افقی سطح افق افقی کردن
planes U افقی سطح افق افقی کردن
planed U افقی سطح افق افقی کردن
coastward U درامتداد ساحل
along the river U درامتداد رودخانه
coastwards U درامتداد ساحل
mode U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
ahead U درامتداد حرکت کسی
sliding wedge U گاوه افقی یاکولاس افقی
weld bead U تکه فلزی که درامتداد اتصال جوش قراردارد
centure of pressure travel U جابجایی خطی مرکز فشار درامتداد وتر
foreground U سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
gymnast U ژیمناست
gymnasts U ژیمناست
leap U جهش ژیمناست
fullest U چرخیدن ژیمناست
full U چرخیدن ژیمناست
leaped U جهش ژیمناست
leaps U جهش ژیمناست
tumbler U ژیمناست زمینی کار
tumblers U ژیمناست زمینی کار
cuts U درو زدن ژیمناست
landing U فرود ژیمناست به زمین
cut U درو زدن ژیمناست
half circle U چرخش نمیدایره ژیمناست
landings U فرود ژیمناست به زمین
straddle vault U پرش پا باز ژیمناست
stutz U عقبگرد جلو ژیمناست
stag leap U پرش پا باز ژیمناست
wing spar U عضو سازهای اصلی بال درامتداد خط واصل دو سر بال
double U دوبار چرخش کامل ژیمناست
doubled up U دوبار چرخش کامل ژیمناست
toe stand U ایستادن ژیمناست روی نوک پا
monkey hang U اویزان شدن ژیمناست با یک دست
croup U انتهای خرک نزدیک ژیمناست
doubled U دوبار چرخش کامل ژیمناست
analogues U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
vitrifying U تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
analogue U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analog U سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
convertor U وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case U حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
joggle U برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggles U برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggling U برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggled U برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
bed levels U نقاط ارتفاعی کف کانال درامتداد محور کانال
prints U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
spot U کمک به ژیمناست درحال انجام حرکت
spots U کمک به ژیمناست درحال انجام حرکت
dismount U پرش اخر ژیمناست روی هر وسیله
dismounting U پرش اخر ژیمناست روی هر وسیله
dismounts U پرش اخر ژیمناست روی هر وسیله
muscle up U بالاکشیدن بکمک نیروی عضلانی ژیمناست
single leg balance U حرکت تعادلی بدن ژیمناست روی یک پا
swing half turn U تاب بدن ژیمناست با نیم پیچ
upper arm hang U اویزان شدن ژیمناست روی کتفها
support U تکیه بدن ژیمناست روی دستها
plebeianism U حالت عوام یا مردم پست حالت توده
alternate U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
state of rest U حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
devitrify U از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
alternated U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternates U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
counterbalanced U موازنه
counterbalances U موازنه
balances U موازنه
counterbalance U موازنه
equilibrator U موازنه
equilibration U موازنه
equilibrium U موازنه
balance U موازنه
equilibrium U موازنه موازنه
split lean U پا باز نشسته و تماس سینه ژیمناست با زمین
near side U سمت اسباب که ژیمناست بدان نزدیک میشود
extending U کشیدن بدن یاراست کردن بازو یاپای ژیمناست
extend U کشیدن بدن یاراست کردن بازو یاپای ژیمناست
mag U ماده شیمیایی برای جذب رطوبت دست ژیمناست
mags U ماده شیمیایی برای جذب رطوبت دست ژیمناست
wraparound U چرخش 063 درجهای ژیمناست ازبالای ناحیه ران
extends U کشیدن بدن یاراست کردن بازو یاپای ژیمناست
coffee grinders U حرکت دورانی یک پای ژیمناست با دو دست روی زمین
coffee grinder U حرکت دورانی یک پای ژیمناست با دو دست روی زمین
compensating reservoir U حوض موازنه
equilibrate U موازنه کردن
balancing reservoir U حوض موازنه
trade balance U موازنه تجارتی
to strike a balance U موازنه دراوردن
to rule off U موازنه کردن
trade balance U موازنه تجاری
equilibrist U طرفدارسیاست موازنه
equilibrium U موازنه و تعادل
counterbalanced U موازنه کردن
compensation point U نقطه موازنه
charge balance U موازنه بار
counterbalances U موازنه کردن
libratory U موازنه کننده
material balance U موازنه مواد
mass balance U موازنه جرم
compensation level U تراز موازنه
counterbalance U موازنه کردن
balance of trade U موازنه تجاری
adverse balance U موازنه منفی
balances of payments U موازنه پرداختها
balance of payments U موازنه پرداختها
active balance U موازنه مثبت
genitive U حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity U حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
balances U موازنه کردن تعادل
stabilises U بحالت موازنه دراوردن
balances U موازنه تتمه حساب
balance U موازنه صورت وضعیت
balance U موازنه کردن تعادل
stabilising U بحالت موازنه دراوردن
stabilize U بحالت موازنه دراوردن
stabilized U بحالت موازنه دراوردن
balance U موازنه تتمه حساب
stabilised U بحالت موازنه دراوردن
balanced reaction U واکنش موازنه شده
The policy of balance of power. U سیاست موازنه قدرت
balances U موازنه صورت وضعیت
stabilizes U بحالت موازنه دراوردن
strike a balance U موازنه بدست اوردن
deficit U کسر موازنه کمبود سرمایه
deficits U کسر موازنه کمبود سرمایه
mercantilism U سیاست موازنه بازرگانی کشور
balance of international payment U موازنه پرداختهای بین المللی
mercantilist U طرفدار سیاست موازنه اقتصادی
birling U مسابقه موازنه روی تیرشناور در اب
skid fin U باله موازنه در هواپیمای دوباله
stockli U حرکت روی خرک ازانتها به وسط یا بعکس بادایره زدن ژیمناست از پهلو
poise U وزنه متحرک بحالت موازنه دراوردن
uart U قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
spectrality U حالت طیفی حالت شبحی
spectralness U حالت طیفی حالت شبحی
cold forming U حالت دهی در حالت سرد
transitoriness U حالت ناپایداری حالت بی بقایی
marginal case U حالت نهائی حالت حدی
candlesticks U بالانس بایک شانه روی چوب موازنه
deficit U کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
long run equilibrium U موازنه بلند مدت قیمتها قیمت عادی
roadwheel arm U بازوی چرخ جاده اهرم موازنه شنی
deficits U کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
favorable balance of trade U موازنه مساعد بازرگانی تراز مثبت تجاری
thermostatics U اصول نظری یا فرضیه علمی درباره موازنه گرما
favourble balance of trade U تعادل مطلوب تجارتی موازنه مثبت بیشتر بودن صادرات یک کشور ازوارداتش
seated U وضع بدن ژیمناست روی اسباب با تکیه روی نشیمنگاه
seats U وضع بدن ژیمناست روی اسباب با تکیه روی نشیمنگاه
seat U وضع بدن ژیمناست روی اسباب با تکیه روی نشیمنگاه
crude U حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
tinsica U چرخ ارابه با نیم چرخ ژیمناست
horizontal U افقی
laterad U افقی
lateral U افقی
real mode U حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength U استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
trunnion U پاشنه افقی
horizontal hook U قلاب افقی
tier U ردیف افقی
tiers U ردیف افقی
horizontally U بطور افقی
horizontal cornice U رخ بام افقی
trunnion U مفصل افقی
jack arch U طاق افقی
transverse plane U صفحه افقی
horizontal scrolling U حرکت افقی
horizontal plane U صفحه افقی
horizontal section U برش افقی
horizontal mobility U تحرک افقی
horizontal loading U کولاس افقی
plain coordinates U مختصات افقی
horizontal integration U انضمام افقی
horizontal taping U مساحی افقی
horizontal pump U پمپ افقی
horizontal integration U تمرکز افقی
horizontal wedge U کولاس افقی
putlog or lock U تیر افقی
Recent search history Forum search
1 if there's any justice
1incentive
1affixation
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1skirts
1حالت خوبه
1'no'said oliver,with an"ask me,ask me!"look on his face
2encapsulate
0جملات كه بعد از tobe حالت سوم فعل استفاده مى شود دقيقا چه معنى ميدهند مثل (it is called,it was called)
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com